عکاسی
جمعه 10 ام، قرار شد من و بابایی آتلیه راه بندازیم و چند تا عکس قشنگ از شما بگیریم. همه برای عکس دو ماهگیت کلی ما رو تشویق کرده بودن بابایی رفت و از دوستش که عکاس هستن یه پولیش گرفت و من هم چند تا مدل از اینترنت گرفتم و کار رو شروع کردیم. برخلاف چند روز اخیر که شما خواب هستی و به زور من بیدارت میکنم و همش نگرانتم، این روز بیدار بودی و مدام گریه میکردی. و ما رو از خواستمون دور کردی. خلاصه نتیجه همه تلاشمون عکسهای زیر شد: ...
نویسنده :
s
13:28